ریحون، فودکورتی به وسعت یک شهر

سفارش آنلاین غذا از بهترین رستوران و فست فود و کترینگ های تهران

ریحون، فودکورتی به وسعت یک شهر

سفارش آنلاین غذا از بهترین رستوران و فست فود و کترینگ های تهران

چرا ژاپنی ها چاق نمیشوند ؟ راز لاغری ژاپنی ها چیست؟

یکی از تعجب‌انگیزترین چیزها دربارهٔ سفر من به ژاپن این بود که همهٔ ژاپنی‌ها لاغر بودند. من دائماً به خانواده‌ام می‌گفتم، «هیچ ژاپنی چاقی وجود ندارد!» البته، این مطلب کاملاً درست نیست. جدای از کشتی‌گیران سومو، برخی از ژاپنی‌های چاق هم وجود دارند اما دست کم، من در سفر دو هفته‌ایم در توکیو، به سختی ژاپنی چاقی دیدم.

 

 

به طور جدی: شما در آمریکا (از جمله شهر من، گوآم) می‌توانید در اطراف دوری بزنید و ببینید که نیمی از مردم، اگر نه همهٔ آن‌ها، لااقل کمی اضافه وزن دارند. بسیاری از آن‌ها آشکارا چاق هستند. اما در ژاپن، همه لاغر به نظر می‌رسند. شده بود که من یک روز کامل، هیچ فرد چاقی ندیده باشم مگر اینکه توریست باشد. می‌دانم که این خبر دست اولی نیست – از مدت‌ها پیش، همه می‌دانند که ژاپنی‌ها جز سالم‌ترین مردم زمین هستند و پایین‌ترین نرخ چاقی را بین ملل توسعه یافته و یکی از بلندترین میانگین‌های طول عمر را دارند. اما وقتی شخصاً این را می‌بینید، تقریباً تکان‌دهنده است.

طی اقامتم در ژاپن، نظریه‌هایی را تدوین کردم که البته، این‌ها هم دست اول نیستند اما فکر می‌کنم ارزش تأمل داشته باشند. البته، آگاه باشید که من در هیچ یک از حوزه‌های مربوطه در اینجا، متخصص نیستم و مشاهداتم بر یک اقامت دو هفته‌ای در توکیو مبتنی و بنابراین، خیلی خیلی محدود هستند. اما در اینجا، دلایل شخصی خودم را برای لاغری ژاپنی‌ها ارائه می‌دهم:

۱. ژاپنی ها کلی غذاهای دریایی و سبزیجات می‌خورند

این درست است که آن‌ها گوشت قرمز می‌خورند که گاهی هم سرخ کرده است. اما به نظر نمی‌رسد که گوشت قرمز یا گوشت طیور، مثل غذاهای دریایی، برنج و سبزیجات، جز اصلی رژیم غذایی آن‌ها باشند. به نظر می‌رسد گوشت به مقدار خیلی کم (معمولاً به عنوان چاشنی، نه یک وعدهٔ اصلی) خورده می‌شود یا اگر در مقادیر بزرگ‌تر مصرف شود، غذای هر روزهٔ ژاپنی‌ها نیست. البته، این نظر من به طور کلی است مثل هر چیز دیگر در این مقاله، بنابراین، استثناهای زیادی وجود دارد. همهٔ ژاپنی‌ها مثل هم غذا نمی‌خورند.

۲. ژاپنی ها پرس‌های کوچک‌تری می‌خورند

این موضوع هم در حقیقت، تعجب‌برانگیز است. در حالی که در رستوران‌های آمریکایی (و گوآمی)، غذا در پرس‌های بسیار بزرگ، انباشته می‌شود یا در رستوران‌های فست فود، اندازهٔ بسیار بزرگی دارد، پرس‌های رستوران‌های ژاپنی . . . معقول هستند. خیلی کوچک نیستند اما قطعاً بزرگ هم نیستند. ممکن است یک کاسه پر از سوپ با مقداری نودل و غذای دریایی (یا گوشت) بگیرید، اما اگر فقط بخش جامد آن را در نظر بگیرید، مقدار خیلی زیادی نیست. یا ممکن است غذای دریایی با برنج و سبزیجات ترش و سوپ میسو بگیرید – مقادیر کوچکی برای هر یک از این غذاها. به نظر من، پرس‌های کوچک‌تر حتماً مهم‌تر از نوع غذایی است که می‌خورند.

۳.  بیشتر از ما پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری می‌کنند

این موضوع هم تعجب‌برانگیز بود. به نظر می‌رسد همه هر روز، از مترو استفاده می‌کنند و پیاده‌روی می‌کنند. کودکان آن‌ها، عمدهٔ مسیر خود به مدرسه را پیاده می‌روند و والدین آن‌ها را نمی‌رسانند. و خیلی از مردم در همه جا، دوچرخه‌سواری می‌کنند. معمولاً، نه شبیه دوچرخه‌ای که ما برای ورزش یا تمرین مسابقات استفاده می‌کنیم، بلکه هر روز، با نوعی دوچرخه سبددار برای یک کیف یا دو پاکت خواربار در اطراف شهر، دوچرخه‌سواری می‌کنند. همهٔ این‌ها نقطهٔ مقابل ما آمریکایی‌هاست که همه جا با ماشین می‌رویم، حتی به فروشگاه محل. (البته این به طور کلی است – خوانندگان دوست‌داشتنی من استثنا هستند.) این ترکیبی از پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری، خوردن پرس‌های کوچک‌تر و خوردن سبزیجات و غذاهای دریایی بیشتر است که ژاپنی‌ها را عموماً، کاملاً سالم نگه داشته است. هر کدام از این تغییرات، بهبود بزرگی برای اکثر ما در آمریکا خواهد بود.

همه شما را به انجام این موارد تشویق میکنم

 در عرض تنها دو هفته در توکیو، بدون رژیم یا روزه، ۵ پوند کم کردم و لاغر شدم. هنوز هم کاملاً آن لئوی مورد نظر خودم در برابر هدف چالش شکم بزرگ نشده‌ام اما دارم به آنجا می‌رسم – الان ۱۷ پوند هستم، در مجموع سبک‌تر از وقتی که این چالش را شروع کردم. اما سریع‌ترین از دست دادن چربی طی این چالش در آن دو هفته صورت گرفت. و این هم اتفاق غیرمنتظره‌ای که افتاد: من سعی نمی‌کردم وزن کم کنم!

 

 چگونه در تعطیلات تابستانی‌ام، ۵ پوند کم کردم؟

۱. ساعت‌ها پیاده‌روی می‌کردم. هر روز. من و خانواده‌ام کل توکیو را ظرف دو هفته، گشتیم – یعنی من و اوا و شش فرزندمان که یکی از آن‌ها را در کالسکه بچه می‌گذاشتیم. ما هر روز صبح، تقریباً ۱۵ تا ۲۰ دقیقه تا ایستگاه مترو، پیاده می‌رفتیم، بعد از پله‌های داخل سیستم مترو بالا و پایین می‌رفتیم (غالباً برای یک یا دو بار تغییر مسیر)، سپس، ساعت‌ها و ساعت‌ها راه می‌رفتیم و بخش جدیدی از توکیو را کشف می‌کردیم. سپس، همین سفر با مترو را به سمت خانه تکرار می‌کردیم و باز هم پیاده‌روی می‌کردیم، خسته و کوفته. گاهی روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت راه می‌رفتیم. البته، بین پیاده‌روی‌ها، استراحت هم می‌کردیم – برای لذت بردن از یک پارک یا خوردن غذا یا میان‌وعده یا مرور کتاب‌های یک کتاب‌فروشی می‌ایستادیم – اما اکثر اوقات، راه می‌رفتیم. فواصل زیاد. غالباً یک کودک نوپای سه ساله، یک کالسکۀ بچه یا یکی دو تا کیف را با خود حمل می‌کردیم. از این همه پله و سربالایی، بالا و پایین می‌رفتیم. تمرین ورزشی حیرت‌انگیزی بود اما در پایان دو هفته، من و خانواده‌ام فرم خوبی برای پیاده‌روی گرفته بودیم.

قدم زدن در خیابان ۲. به میزان متعادل غذا می‌خوردم. من نه به یک برنامهٔ غذایی چسبیدم، مثل کاری که در چالش شکم بزرگ خودم می‌کردم، نه روزه گرفتم، آنطور که پیش از سفر به توکیو انجام می‌دادم. فکر می‌کنم هر دو روش عالی باشند. اما من تصمیم گرفتم طی تعطیلات، آن روش‌ها را بشکنم و خیلی نگران چیزی که می‌خوردم و زمان آن، نبودم. تنها کاری که می‌کردم این بود که انقدر بخورم تا کاملاً سیر شوم – من هرگز شکمم را کاملاً پر نمی‌کنم. دسر می‌خوردم، سیب‌زمینی سرخ کرده می‌خوردم ، برنج سفید می‌خوردم (معمولاً برنج قهوه‌ای می‌خورم). با این حال، اکثر اوقات، نسبتاً سالم غذا می‌خوردم چون از میوه و سبزیجات لذت می‌برم و اما چیزی را که می‌خوردم، نمی‌دیدم. اما به مقدار متعادل می‌خوردم.
این‌ها در واقع، دو قاعدهٔ سادهٔ تناسب اندام من هستند اما نسخهٔ توکیوگردی آن‌ها هم عملی شد. مجبور نبودم خیلی نگران آنچه که می‌خورم باشم چون هر روز، یک تن کالری می‌سوزاندم. حالا که به گوآم برگشته‌ام، امیدوارم به این پیاده‌روی‌ها ادامه دهم. همان‌طور که پیش‌تر هم نوشته‌ام، حالا که به محلی در مرکز شهر گوآم نقل مکان کرده‌ام، بیشتر پیاده‌روی می‌کنم. می‌توانم به نشست‌ها، رستوران‌ها، برای دیدن خواهرم، به ساحل یا زمین بازی پیاده‌روی کنم. می‌خواهم یک گام بیشتر بردارم. هیچ راهی نیست که بتوانم آن مقدار طنزآلود پیاده‌روی در توکیو را در اینجا عملی کنم – بالاخره من هم زندگی دارم. اما امیدوارم هر روز، مقداری پیاده‌روی داشته باشم. و نه فقط برای ورزش – این مهم است که با هدف، پیاده‌روی کنیم. با اینکه بسیاری از ما ۳۰ تا ۴۰ دقیقه برای ورزش، پیاده‌روی می‌کنیم، من متوجه شده‌ام که بهتر است به جایی برویم یا برای انجام کاری پیاده‌روی کنیم. برای مثال، وقتی همهٔ روز را در دیزنی لند توکیو (که اگر اندازهٔ من بچه داشته باشید، الزامی است) راه می‌رفتیم، به راه رفتن فکر نمی‌کردیم – سعی می‌کردیم به وسایل تفریحی برسیم! و گرچه خسته‌کننده اما روز خوبی بود. در گوآم، امیدوارم برای انجام کارهایم به اماکن مورد نظر، پیاده‌روی کنم، با بچه‌ها به ساحل و پارک، پیاده بروم، برای گردش بروم، سر قرارهایم با همسرم به رستوران‌ها و سینماها، پیاده بروم، برای مأموریت‌هایم پیاده بروم و از این قبیل.

https://www.reyhoon.com/blog/why-never-see-chubby-japanese/