همانطور که به تازگی متذکر شدهام، من در گذشتهٔ نه چندان دور، به غذاهای ناسالم اعتیاد داشتم و دور کمرم، به طرز نگرانکنندهای، بیشتر میشد. بیشتر از همه به شکلات معتاد بودم. امروز، هرچند نمیتوانم بگویم که فقط جوانهٔ گندم و سبزیجات تازه برداشت شده از باغ خانهام را مصرف میکنم اما به طور کلی، سالمتر از هر وقت دیگری در زندگیام تغذیه میکنم. چگونه از نقطهٔ الف ( غذا های ناسالم) به نقطهٔ ب (رژیم سالم تر) رسیدم؟ راز خود را برای شما فاش میکنم (ولی برای بسیاری از کسانی که قبلاً آن را کشف کردهاند، راز به شمار نمیآید): من از نقطهٔ الف به نقطهٔ ب نرفتم. این بیشتر شبیه به نقطهٔ الف به نقطهٔ ی است و نقاط بسیار مابین این دو وجود دارد. در حقیقت، طبق تجربهٔ من، این راز همهٔ پیشرفتهای معنیدار من است اما فعلاً تنها دربارهٔ تغذیهٔ سالم صحبت خواهیم کرد.
من امروز گیاهخوار هستم (تقریباً گیاه خوار صِرف) و سعی میکنم کلی میوه و سبزیجات و غلات سبوسدار و آجیل و حبوبات مصرف کنم. قبول میکنم که هنوز برگر میخورم گرچه برگرهای گیاهی نه برگرهای چرب گوشتی و معمولاً این برگرها را با نان یا کلوچههای سبوسدار و کلی سبزیجات تازه همراه آنها مصرف میکنم. و دیگر نه از مایونز چرب که از مایونز بدون تخم مرغ استفاده میکنم که کمک کننده است.
پیتزا هم میخورم اما پوشیده از سوسیس و پپرونی نیست بلکه ترکیبی از آنها با سبزیجات است. هنوز سعی میکنم به جای خوراکیهای چرب با حبوبات، سبزیجات و سالسای کمچرب پر شده باشد. من واقعاً از ماست سویا و بریهای تازه، غلات سبوسدار همراه با شیر سویا، بلغور جوی دوسر با انواع بریها و مغزها لذت میبرم. نکتهٔ مهم دربارهٔ من این است که خودم را محروم نمیکنم بلکه یاد گرفتهام غذاهایی را دوست داشته باشم که دست کم، کمی سالمتر و در برخی موارد، خیلی سالمتر باشند. همچنین گوشت را اصلاً از دست نمیدهم اما راز آن، قدمهای کوچکی است که در این مطلب، دربارهٔ آنها صحبت خواهیم کرد.
رژیمهای مد روز جدید در کتابها و مجلات و اینترنت، فت و فراواناند. برخی از آنها حقیقتاً مناسب و معقولاند اما تقریباً همهٔ آنها یک نقص دارند که دنبال کردن آنها را برای هرکسی بسیار دشوار میسازد.
نقص؟ همهٔ این رژیمها سعی میکنند به یک باره، کل رژیم شما را تغییر دهند. این برای اکثر مردم کار نمیکند. من رژیمهای زیادی را امتحان کردهام و برای هفتهٔ اول، فوقالعاده مصمم و مشتاق بودم. اما حفظ چنین تغییر چشمگیری در رژیم دشوار است و خیلی زود، وسوسه میشوید و بعد، رژیمتان از هم میپاشد. همهٔ ما در این موقعیت قرار گرفته ایم.انواع غذا با مرغ
عنوان این مطلب گمراهکننده است و من این را قبول دارم. اکثر مردم «برنامهٔ ۱۲ مرحلهای» را به برنامهٔ افراد بی تخصص یا برنامهای مشابه با آن ربط میدهند اما این مطلب به هیچ وجه دربارهٔ آن برنامهها نیست.
این متن دربارهٔ ایجاد تغییرات کوچک در هر بار، در رژیم غذاییتان است. قدمهای کودکانه. معجزهٔ این برنامه این است که ما پس از چند هفته با این تغییرات کوچک سازگار میشویم تا وقتی که نرمال به نظر برسند و احساس نکنیم داریم خودمان را از چیزی محروم میکنیم. برای مثال، گوشت را در نظر بگیرید. فرض کنید میخواهید گیاهخوار شوید، سپس همهٔ گوشتها را به طور کامل، از رژیمتان حذف میکنید. حتماً احساس محرومیت زیادی خواهید کرد و شاید خیلی سخت بگذرد. اکثر مردم خیلی دوام نمیآورند – شاید یک یا حداکثر دو هفته – و پس از آن وا میدهند، گوشت میخورند و احساس تقصیر میکنند.
اما فرض کنید این رژیم را با کنار گذاشتن گوشت گاو شروع میکنید. امشب، موقع شام، احتمالاً خیلی متوجه آن نخواهید شد چون میتوانید مرغ، ماهی، بوقلمون یا گوشت خوک بخورید – همهٔ این چیزهایی که به طور نرمال، میخورید. پس از چند هفته، نخوردن گوشت گاو نرمال به نظر میرسد و احتمالاً خیلی جای خالی آن را احساس نخواهید کرد.
این فرآیند را برای گوشت های دیگر تکرار کنید و خیلی زود، گوشت قرمز از رژیم غذاییتان حذف خواهد شد. بعد نوبت مرغ میرسد – این مرحله برای خیلیها دشوار است – مدتی، فقط غذاهای دریایی مصرف کنید. پس از چند هفته، به آن عادت میکنید. مرحلهٔ بعد، حذف غذای دریایی است و خیلی زود، به فرد گیاهخواری تبدیل میشوید که یک ذره هم دلش برای گوشت تنگ نمیشود.(البته این نظر نویسنده است و نظر مترجم گوشت خوار متفاوت است